عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طومار شیخ بهائی» ثبت شده است

شیخ بهائی

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۸، ۱۰:۴۷ ب.ظ

 

بهاء الدین محمد عاملی ، معروف و متخلص به بهائی ، سیزده روز مانده از محرم 953 در بعلبک متولد شده و در سال 1030 در اصفهان وفات یافته و در جوار حرم امام رضا در مشهد مدفون شده است . بنا به گفته دانشمند فرزانه ، آقای محمد باقر الفت ، شیخ بهائی در محله " تل واژگان " در جنوب شرقی شهر اصفهان خانه داشته و در آن جا زندگی می کرده است و شاید در همین محل نیز وفات یافته باشد  . پس از فوت شیخ بهائی ، جنازه او را به شهر مشهد برده و در همان جا که تدریس می کرده است ، دفن می نمایند . شیخ بهائی شاعری فرزانه بوده است که شعرش در غزل و رباعی به شعر حافظ و در مثنوی به شعر مولانا جلال الدین رومی شبیه است .در شهر اصفهان ، هنوز دو خانواده به نام و نشان اولاد اعقاب شیخ موجود و مشهورند و یکی از آن ها در محله تل واژگان واقع در جنوب شرقی شهر سکنی  دارند . در محله بیدآباد ،؛ در شمال اصفهان نیز مردمی هستند که خود را از فرزندان شیخ بهائی می شمارند . پیشه این افراد ، سفیداب سازی است که اختراع سفیداب را  به شیخ بهائی نسبت می دهند .در محله احمد آباد در مشرق اصفهان نیز گروهی خود را از نسل شیخ بزرگوار می دانند .

شیخ بهائی با میرداماد مکاتبه ای شعری داشته است که به شرح زیر می باشد :

میرداماد به شیخ بهائی می گوید :

از خوان فلک قرص جوی بیش مخور

انگشت عسل مخواه و صد نیش نخور

از نعمت الوان شهان دست بدار

خون دل صد هزار درویش مخور

شیخ بهائی در پاسخ می گوید :

زاهد به تو تقوا و ریا ارزانی

من دانم و بی دینی و بی ایمانی

تو باش چنین و طعنه می زن بر من

من کافر و من یهود و من نصرانی

میرداماد به شیخ بهائی می گوید :

ای سد ره حقیقت ای کان سخا

د رمسگل این حرف جوابی  فرما

گوئی که خدا بود و دگر هیچ نبود

چون هیچ نبود پس کجا بود  خدا؟

شیخ بهائی در پاسخ می گوید :

ای صاحب مسئله تو بشنو از ما

تحقیق بدان که لا مکانست خدا

خواهی که ترا کشف شود این معنی

جان در تن تو بگو کجا دارد جا ؟

شیخ بهائی نقشه تقسیم مساوی آب در  اصفهان را در محلات  و شهر و دهات کشیده است که به نام " طومار شیخ بهائی " مشهور است .

اگر فارابی و ابن سینا ، فقط قسمتی از داخل محیط مدرسه را تصرف ابدی نموده اند ، اگر شاه نعمت الله ولی ، گنج فقر و کنج خانقاه را به چنگ آورده است ، اگر خیام نیشابوری ، رئیس خراباتیان آزاده  بوده است ، اگر خواجه عبدالله انصاری ، انیس مناجاتیان افتاده است ، اگر بابا طاهر عریان ، مالک ملک تجرد و فنا بوده است ، اگر .. . . .. شیخ بهائی در اندرون خانه هر یک از آنان اقامتگاهی محکم و آراسته دارد . در مسجد و در میخانه ، د رمدرسه و خانقاه ، در صومعه و خرابات هر کجا که قدم بگذاریم ، نام و نشان بلند و نمایانی از شیخ به جای مانده . او در سفر و حضر بر کنار تخت شاه عباس کبیر مقامی رفیع داشته و در همان حالت به درون هر یک از طبقات مختلف قدم می گذاشته است . گویند که به تماشای معرکه مارگیرها و حقه بازهای وسط میدان هم می رفته و در کلبه حقیرترین پیرزنان فقیر نیز صاحب خانه به حساب می آمده ، و همه او را از دل و جان می پذیرفته اند . کیست جز او که توانسته باشد آب و آتش را به هم آمیخته ، از شاه تا گدا از عارف تا عامی ، از امیر تا حقیر ، از غنی تا فقیر ، همه را به خود راه دهد و در میان همه راه یابد .؟ شیخ کتب متعدد نوشته است که در ذیل به تعدادی از آن ها اشاره می شود :

 شیخ در منظومه نان و حلو ا ، جمیع مشاغل و مساعی آدمی زادگان را باطل و بی حاصل خوانده و هر چه در این دارالغرور اندوخته اند ، جز معرفت و اطاعت خداوند یکتا ، همه را پوچ و نتیجه غفلت و موجب ندامت می شمارد .شیخ بهائی بدمستان باده الفاظ و اصطلاحات علمی را بیشتر ازمردم ساده لوح اسیر غفلت و گرفتار دام غرور شمرده ، محض تنبیه و دلالت به این زمره خطاب کرده و می گوید :

علم رسمی سر بسر قیلست و قال

 نه ازو کیفیتی حاصل نه حال

 علم نبود غیر علم عاشقی  

مابقی  تلبیس ابلیس شقی  

اشعارو منظومه های  فارسی شیخ بهائی :

1-منظومه طوطی نامه گه از آغاز افتادگی دارد و بدین ترتیب آغاز می شود که :

گر شما را غفلت و آلایش است  

پیش ما هم رحمت و بخشایش است   شیخ بهائی در این منظومه ، انسان را به طوطی تشبیه می کند که از آن جهان برای جلب کمال و به فرمان خدای مهربان به این جهان به سفر آمده و حقایق زندگی مخصوصا علایق مادی را از وطن و زن و فرزند و خویشاوند و سرای و سرمایه و پیشه و آز  وطمع و گرفتاری های این جهانی با کمال صراحت و استادی به همان زبان مولانا جلال الدین بلخی شرح داده است و همه جا دل زدودگی و دل گرفتگی خویش را از علایق ظاهر ساخته و به گریختن و گسستن از آن ندا در می دهد و پند می گوید . این منظومه شامل هزار و چهار صد و سی و چهار بیت است .

2-منظومه " سوانح السفر الحجاز " معروف به منظومه " نان و حلوا " :

این منظومه که به همان وزن و سیاق مولوی سروده شده است ، دارای چهار صدو هشت (408) بیت است .  3- منظومه " شیرو شکر " : در این منظومه ، شیخ بهائی از وزن مخصوصی در سرودن مثنوی استفاده کرده است که تا پیش از آن کسی در این وزن مثنوی نسروده است . بیت اول این منظومه این چنین است که می گوید :

این مرکز دایره امکان  

 وی زبده عالم کون و مکان

این مثنوی شامل یکصدو چهل و یک (141) بیت است .

4- مثنوی " نان و پنیر " :

این منظومه به همان وزن مثنوی مولوی سروده شده و شامل سیصدو نه (309) بیت است . شیخ بهائی در کل هشتاد و هشت (88) کتاب و رساله نوشته است .

غزلیات شیخ بهائی :

 یارب چه فراخ طالعند آنانکه در بازار عشق  

 دردی خریدند و غم دنیا ی دون بفروختند

  در گوش اهل مدرسه یارب بهائی شب چه گفت   کامروز آن بیچارگان اوراق خود را سوختند

-دگر از درد تنهائی به جانم یار می باید

 دگر تلخست کامم شربت دیدار می باید

ز جام عشق او مستم دگر پندم مده ناصح

 نصیحت گوش کرده را دل هشیار می باید

مرا امید بهبودی نماندست ای خوش آن روزی

 که میگفتم علاج این دل بیمار می باید

- آتش به جانم افکند شوق لقای دلدار

 از دست رفت صبرم این ناقه پای بردار

ای ساربان خدا را پیوسته متصل ساز

 ایوار را به شبگیر شبکیر را به ایوار

در کیش عشقبازان راحت روا نباشد

 ای دیده اشگ می ریز این سینه باش افکار

ما عاشقان مستیم سر را ز پا ندانیم

 این نکته ها بگیرید بر مردمان هشیار

در راه عشق اگر سر بر جای پا نهادیم

بر ما مگیر نکته ما را ز دست مگذار 

-ادامه دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۷
ایوب تفرشی نژاد