خلاصه ای از کتاب شفای زندگی " 2"
جملات تکراری :
- در لایتناهی حیات ، آنجا که ساکنم ، همه چیز عالی و کامل و تمام عیار است .
.دگرگونی ، قانون طبیعی زندگی من است
.من به پیشواز دگرگونی میروم .من مشتاقم که عوض شوم .من انتخاب می کنم که طرز تفکر خود را عوض کنم .
.من انتخاب می کنم که واژه هائی را که بکار می برم ، عوض کنم .
.من به آسانی و شادمانی از کهنه به نو رهسپارم .
. برای من بخشیدن از آنچه که فکر می کردم ،آسانتر است .
. بخشیدن به من احساس آزادی و سبکی می دهد .
.با شادمانی می آموزم که خود را هر چه بیشتر دوست بدارم .
.هر چه بیشتر نفرت و انزجار را رها می کنم .عشق و محبت بیشتری از خود نشان می دهم .عوض کردن اندیشه هایم به من احساس نیکو می بخشد .
. من میاموزم که تجربه امروز را به شادکامی بدل کنم .
. در جهانم همه چیز نیکوست .
. بیاموزید که جمله های مثبت را در زمان حال بکار ببرید و از بکار بردن جمله های منفی در هر زمانی بپرهیزید .
. من ثروتمند و سعادتمندم
. من تا ابد جوان می مانم
. من اکنون بجائی بهتر نقل مکان می کنم .
.من از عشق و محبت سرشارم .
. مدام در باره این که می خواهید زندگیتان چگونه باشد ، جمله هائی مثبت بگوئید . نکته بسیار مهم این است که همیشه جمله های خود را به زمان حال بگوئید و از بکار بردن سایر زمان ها مثل گذشته و آینده ،خود داری کنید . مانند :
من هستم ، یا من دارم .
اگر بگوئید که من می خواهم یا من خواهم داشت ، همیشه خواسته تان در آیند ه دور از دسترس شما و در آتیه خواهد ماند . زیرا که ذهن نیمه هشیار شما خادمی بسیار مطیع است .
- آموزش ذهن :
. تمرین : به آئینه نگاه کرده و با خود بگوئید :
. "من خودم را دقیقا به همین شکلی که هستم ، دوست دارم و تایید می کنم ."
.اکنون چه حسی دارید ؟ آیا پس از انجام این کار این تمرین اندکی آسانتر نشده است ؟ تایید و پذیرش خود همچنان موضوع اصلی و شاه کلید دگرگونی های مثبت است .
. تمرین : " من خود را تایید می کنم " .
. روزانه سیصد بار به اندیشه خود بگویید که :
" من می گذارم که تو بروی ، من خودم را تایید می کنم "
- بخشی از پذیرش خود ، رها کردن عقاید دیگران است .
- طبیعت هر گز خود را تکرار نمی کند .از ابتدای خلقت تا کنون هنوز دو دانه برف یا دو قطره باران که عینا مانند یکدیگر باشند ، بر روی این سیاره مشاهده نشده است .
. مشیت این بوده است که متفاوت باشیم . اگر بتوانیم این را بپذیریم ، دیگر رقابت و مقایسه پیش نمی آید .
- هشیاری خود را بکار بگیرید :
. اندیشه هائی را در سرتان بپرورانید که خوشحالتان می کنند .
. دست به کارهائی بزنید که موجب شادمانی می شوند .
. با کسانی باشید که حضورشان به شما شادمانی و احساس نیکو می بخشد .
. چیزهائی بخورید که برای جسم شما مطبوع است .
. با شتابی گام بر دارید که در شما احساسی دلپذیر پدید می آورد .
- دگرگونی های تازه ایجاد کنید :
اکنون وقت آن است که فهرستی از نواقص خود تهیه کرده و به جمله های مثبت بر گردانید . مثل :
. من در فرایند دگرگونی های مثبت قرار دارم
. به هر کجا که می روم محبت نثارم می شود .
. من در عالی ترین محیط زندگی می کنم .
.من اکنون کاری تازه و شگفت انگیز برای خود می آفرینم .
.من هر کاری که می کنم دوست دارم .
- لیاقت داشتن برای موهبتی که می خواهیم :
. تمرین : من لیاقت داشتن ......را دارم
. من لیاقت ..........بودن را دارم .
- در لایتناهی حیات ،آنجا که ساکنم ، همه چیز عالی و کامل و تمام عیار است :
. زندگیم همواره تازه است .هر لحظه زندگیم سرشار از طراوت و تازگی است .
. از اندیشه نافذ خود برای آفریدن آنچه دقیقا می خواهم بهره می برم .
. به شیوه متفاوت می اندیشم و سخن می گویم و عمل می کنم .
. دیگران نیز به شیوه متفاوت با من رفتار می کنند .
. جهان تازه ام بازتاب اندیشه نوین من است .
. کاشتن دانه های تازه ،شادی و سرخوشی دارد .زیرا می دانم این تجربه ها به تجربه های تازه ام بدل می شوند .
. در جهانم همه چیز نیکوست .
- فرایند یاد گیری :
فرایند یاد گیری برای همه موضوعات یکسان است :
.نخست ناشیانه و افتان و خیزان به کار ادامه می دهیم .زیرا که ذهن نیمه هشیار از راه آزمون تجربه می آموزد .با این حال هر بار که تمرین می کنیم ،آسانتر و بهتر می شود .البته همان روز اول کامل نمی شوید.کاری را که از دستتان بر می اید ، انجام می دهید .برای شرو ع همین کافی است که مکررا به خود بگویید :
" بهترین کاری را که از دستم می آید ، انجام می دهم " .
- همواره از خود حمایت کنید :
. به بینید که " قانون " در همه چیز پیرامون ما کار می کند .
. باید قوانین معنویت را بیاموزیم و مو بمو دنبال کنیم .هر گاه چنین کنیم ، در زندگیمون " سحر و افسون " نمایان خواهد شد .
- کار روزانه : ( بسیار مهم )
. نخستین اندیشه پیش از چشم گشودن ،تشکر و سپاسگذاری برای هر چیزی است که می توانید فکرش را بکنید .
. پس از دوش گرفتن ، حدود نیم ساعت "دعا و نیایش "و آنگاه پرداختن به عبارت های تاکیدی .
. حدود پانزده دقیقه ورزش .
. صرف صبحانه .
. تشکر از زمین که مادر ما است و این برکت ها را به ما داده است و هم چنین شکر گذاری از بابت آنچه که می خوریم
ادامه دارد
جسم انسان :
- من با محبت به پیام های تنم گوش می دهم
- تن ما انسان ها مانند هر چیز دیگر زندگی ، بازتاب اندیشه ها و اعتقادات درونی ما است . چهره انسان های سالمند ، الگوهای تفکر سراسر عمر آن ها را به روشنی نشان می دهد . باید توجه کرد که فشار ، نشانه نیرو نیست . فشار نشانه ضعف است . آرام و ملایم و متمرکز بودن ، نشانه قدرت و امنیت است .
در لا یتناهی حیات ، آنجا که ساکنم ، همه چیز عالی و کامل و تمام عیار است . تنم را به سیمای یاری نیکو در می یابم . هر یاخته تنم از خرد الهی سرشار است . به آنچه که می گویدم ، گوش فرا می دهم و می دانم که اندرزش معتبر است . من سالم و کامل و تمام عیارم . همه ما یگانه ایم . اگر مشتاق به عوض کردن شیوه تفکر و اعتقاد و عمل خود باشیم ، بیماری می تواند شفا یابد .
- وقتی که من این کتاب را می خواندم ، از نظر روحی و جسمی حالتی بیمارگونه داشتم . اعصابم خیلی خرد بود .نمی دانستم که چه می کنم . فقط می دانستم که برای بهبودی خود به هر سو چنگ می زنم . این کتاب به من کمک کرد که برخی از خصلت های بدی را که اجتماع به هر نو آموز جوانی آموزش می دهد ، را کنار گذاشته و سعی کنم که خودم آموزش دهنده خودم باشم . سنت ها و رسومات کهنه را دور انداختم و با دیدی باز تر به خود و اطراف خود خیره شدم . احساس عجیبی داشتم . واقعا در جند قدمی خود شفا را می دیدم که زندگی از هم پاشیده ام را سرو سامان می دهد . به عینه می دیدم که قدرت تفکر و اندیشه ، سازنده لحظات من است . می دیدم که با کمک جسم و تنم و روحم و روانم ، جسمی از هم پاشیده و مریض بستر بیماری را ترک میکند .می دیدم که ترس و اوهام و خرافات گام به گام از من دورتر و دورتر می شوند . می دیدم که خنده و شادی جایگزین غم و اندوهی می گردد که مانند خوره روحم را در انزوا می تراشید و می خورد . لذا تصمیم گرفتم که خلاصه ای از این کتاب را در سایت محقر خود برای کسانی که از آن خبر ندارند و در آرزوی بهبودی جسم و روح خود و شفای زندگی خود هستند بیاورم . البته چیزهائی را که من در این بخش آورده ام بسیار خلاصه و ناچیز هستند .ولی جویندگان سلامتی می توانند با خواندن این کتاب خواسته خود را بطور کامل کسب کنند .اولین گام ، همیشه و همیشه ، خواستن است و بس . شما را به خدای بزرگ هستی می سپارم . شاد و تندرست باشید
خیال ، پیشقدم و الهام بخش هرکاری است .
خیال چیزی جز طرح اولیه حقایق نیست و فقط برای این وارد مغز ما می شود که ما را پیش ببرد و بعوالم بهتری برساند .
پیری ، فقط با کمک روح می تواند در چهره انسان منعکس شود . خطوط چهره انسان را روح رسم می کند .
هنر پیر نشدن پر ارزش تر از هنر نیل به یک پیری خوب است .
هر کس در باره خویش هر فکری بکند ، همان می شود .
رمز جوانی :
رمز جوانی انسان ، عشق ، محبت ، گذشت ، حرکت رو به جلو است .
راه تسلط بر فکر :
خط حرکت معینی برای خود رسم کنید و آنگاه چه در مواقع تنهائی و چه در میان جمع ، پیوسته آن راه را طی کن .
با کنترل دائمی فکر می توان تمایلات روح را تغییر داد .
نیروی اراده می تواند فکر را تحت فرمان و تسلط خود بگیرد ، و برای اینکه بتوانیم روحمان را به راهی که می خواهیم متوجه سازیم ، فقط کمی تمرین لازم است . توجه توام با اراره و از روی عقل و منطق می تواند روح و فکر را تحت نظم معینی به درجات عالی و به نقطه ایده ال برساند .
انسان آن چه را می خواهد ؛باید با حرارت و اشتیاق بخواهد . خواسته ات را آن چنان که گوئی به دست آورده باشی در خیال ،آشکار و واضح مجسم کن. همه وجود خود را به روی این خواهش خود متمرکز کن و در تماس با چیزهائی که ممکن است در این راه به تو کمک کند و مورد استفاده ات قرار گیرد ، با کوشش مداومی به سوی هدف خویش نزدیک شو .اگر چنین کنی ، خواهی دید که موانع یک به یک از پیش پایت برداشته می شود و کارهای فوق بشری آسان به نظر می رسد . رمز اصلی کار در این است که هدف پیوسته جلو چشم مجسم باشد و فرصتی برای ضعف اراده داده نشود.
کاملترین متد این است که :
انسان در میان سکوت فکر کند ، تصمیم بگیرد ، بعداین تصمیم را با تمام نیرویئ که دارد اجرا کند . انگار به هدف خود رسیده اید و آنچه را که می جستید یافته اید . در میان سکوت فکرتان را متمرکز کنید .توجه خود را به آن نقطه معین معطوف دارید . به این ترتیب قدرتی که آرزو دارید به دست خواهید آورد . زیرا این قدرت هر لحظه حاضر است که در اختیار کسی قرار گیرد . و وقتی که آن را به دست آوردید ،اگر خودتان به مصرفش نگذارید ، به هیچ وجه از شما جدا نمی شود . و اشعه نامرئی فکری که روی هدف معینی متمرکز شود، یک فضای انفرادی به وجود می آورد . فضائی که اطراف شما را فرا گرفته است .چون محصول فکر است ، تمام نیروی خود را از مغز که مولد فکر است می گیر د .
فرمانروای دستگاه مغزی خود ما هستیم . از این رو می توانیم فکرمان را تحت مراقبت قرار دهیم و فضائی را که می خواهیم بوجود آوریم .
چارلز بروئدی پاترسن می گوید :
مخیله تان را پاک و درخشان کنید .از افکار عالی انباشته سازید .خوبی و خوشی هر کس را بخواهید . از هیچ چیزی پروا نداشته باشید و بدانید که خود تان ذره ای از آن نیروی بزرگ و لا یزال الهی هستید که قادر به رفع همه احتیاجات است . از هر گونه هیجانات ناروا و رقابت های شخصی خود داری کنید . اگر در مغزتان افکاری وجود دارد که ممکنست مایه ناراحتی دیگران شود ، به هیچوجه آن را ظاهر نسازید .تکبر و غرور را از خود دور کنید و اجازه ندهید که حرص ، حسد ، خشم و غضب و احساساتی نظیر این ها از درونتان به بیرون سرایت کند . از اظهار عدم اعتماد نسبت به دیگران که با شما تماس دارند خود داری کنید .عدم اعتماد به نتیجه اقدامات و کوشش هایتان را هم از مغز بیرون کنید .
در درون و اطرافتان ،حالتی از اعتماد ،نشاط و شادی و نیروهای فعال خلق کنید و بکوشید که این حالت هیچ وقت به هم نخورد . وقتی که شرو ع به درک علم و دانش کنیم و به ذات عالی نزدیک شویم ، همه اسرار کشف خواهد شد .دانستن و آزاد بودن ،هدف هر کسی است و در این عصر روشن ،اشخاص زیادی هستند که به شعور کامل می رسند . کسی که در همه کاری خداوند را می بیند ، وجد و نشاط تعریف ناپذیری در وجود خود احساس می کند .کسی که به خداوند وصل شود و رمز کائنات را دریابد ، کائنات را مقدس می شمارد . باید در طبیعت اشیاء و ریشه حقایق با چنان تعمقی نفوذ کنیم که مار ا بکلی از بیقراری و بی تصمیمی نجات دهد . باید با ایمان تزلزل ناپذیری باور کنیم که هر کدام از ما ،ذره ای از ذات یگانه خالق و اداره کننده کلیه کائنات هستیم .هیچ نیروئی نمی تواند ما را از نیروی مادر زادیمان محروم کند . هیچ چیزی قادر نیست که ما را از رفتن به سوی کمال بازدارد . هر قدمی که به جلو می رویم ،ما را به پیروزی نزدیکمان می کند و هر عمل عادلانه و هر تخم نیکی به مرور زمان گل می کند و میوه می دهد .ما می توانیم کارهای عالی و پر حاصلی را شروع کنیم .
یک صدای وجدانی به ما می گویدکه وجود ما محصول تصادف نیست .یک عقیده درونی وجود دارد که به ما می فهماند که غصه و اندوه ، از ضروریات زندگی ما نیست .یک حس طبیعی حکم می کند که ما جز ء لا یتجزی وجود واحدیم .با او یکی هستیم و آئینه وجود او هستیم و میان هدف عالی ما با هدف عالی او فرقی وجود ندارد .
ویلکوس می گوید که :
به استعداد خودت ایمان داشته باش
همانطور که به خدا ایمان داری
روح تو پاره ای از آن واحد بزرگ است
نیروهائی در تو هست
مانند دریای وسیعی عمیق و بی پایان است
روحت را در میان سکوت
در جزایر الماس گردش بده
آن جزایر را کشف کن و از آن ها استفاده کن
اما برای این که تصمیم باد ها نشوی
سکان اراده را به کار انداز
اگر به آفریننده و به خودت ایمان داشته باشی
هیچ کس نمی تواند به نیروهای تو حدودی قائل شود
بزرگترین پیروزی ها به تو تعلق می گیرد
به پیش . . . . . به پیش
انسانی که به مرحله کمال برسد ، از هیچ پیش آمدی متاثر نخواهد شد . در برابر هر گونه عارضه و آفتی موازنه فکری خود را حفظ می کند و خود را هرگز نمی بازد . زیرا که او انسان کامل است .
کسانی که پی برده اند که سهمی از قدرت خدائی دارند ، آرامش و متانت فکرشان بقدری زیاد است که بی خبران از اسرار این نیرو را دچار تعجب می سازد .
خشم و غضب ، نشانه یک نیروی پست و آرامش نشانه یک نیروی برتر و عالی است .
انسان آینده ،کلمه " نمی توانم " را از قاموس وجود خود حذف خواهد کرد . انسان در آینده پیوسته با فراوانی روبرو خواهد شد .زیرا اجازه نخواهد داد که فقر و عجز وارد روحش شود و پیوسته افکار فیض و برکت را با خود خواهد داشت .