عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

نیروی عشق

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۴۵ ب.ظ

حیرت انگیز است که انسان قرن بیستم مجهز به انواع علوم و فنون ، نمی تواند توضیح دهد که نیروئی که یک وجه آن الکتریسیته مثبت است و و جه دیگر آن الکتریسیته منفی است ، چه چیز است ؟ آن چیست که اساس ماده را تشکیل می دهد و دارای دو وجه الکتریسیته منفی و مثبت است؟

سرعت عشق ، یکی از بحث های مورد توجه عرفای ایران است که در یک لحظه می تواند از زمین به منتهای سماوات رفته و برگردد . این نیروئی که ما نمی دانیم چیست ، در یک ثانیه به شکل موج سیصد هزار کیلومتر مسافت را طی می کند  ، و سرعت وجه دیگر از این نیرو که قوه جاذبه می باشد آنی است و بقدری سریع است که هنوز اندازه گیری سرعت آن توسط بشر قرن بیستم امکان پذیر نبوده است .

به عقیده عرفا :

روئیدن گیاهان ، از عشق ناشی می شود و حرکت آب در جویبار از عشق سرچشمه می گیرد و شعله ور شدن آتش از عشق می باشد و چهچهه بلبل و شکفتن گل هم از نیروی عشق قوت می گیرد و صوفی هم در خانقاه یا در بازار با نیروی عشق می رقصد و تمایل مرد و زن نسبت به هم نیز از عشق می باشد .

ملاصدرا :

ملاصدرا مثل اکثر دانشمندان واقعی ، شب زنده دار بود و روزها در مدرسه تدریس می کرد و شب ها را صرف نوشتن کتاب می نمود . خود ملاصدرا میگوید :

هنگامی که در کهک به سر می بردم، برای تزکیه نفس می کوشیدم و در حال تنهائی به فکر فرو می رفتم و معلوماتی را که فرا گرفته بودم ، از نظر می گذرانیدم.

من می کوشیدم که با نیروی علم و ایمان به اسرار هستی پی ببرم و بر اثر اخلاص و تزکیه نفس ، قلبم روشن شد و درهای ملکوت ، یعنی دنیائی که در آن فرشتگان زندگی می کنند و آنگاه درهای جبروت یعنی دنیائی که مسکن ارواح مجرد است و اسامی اعظم خداوند در آن دنیا وجود دارد ، به رویم گشوده شد و به اسرار دنیای الهی پی بردم و چیزهائی فهمیدم که در آغاز تصور نمی کردم رموز آن ها بر من مفتوح گردد .

من در آن عالم تنهائی نه فقط به رموز الهی پی بردم بلکه قسمتی از آن ها را دیدم و آن چه را که دیدم ، نمی توانم بر زبان بیاورم زیرا تمام مشهودات را نمی توان توصیف کرد اما مسموعات را می توان نقل نمود و آن چه را که انسان فهمیده ، می تواند به دیگران بفهماند .

آن چه من می گویم ، چیزهائی است که فهمیده یا شنیده ام و نه چیزهائی که به نظرم رسیده . زیرا از عهده توصیف آن ها بر نمی آیم .آنچه می گویم ، حکمت الهی است و حکمت ربانی را آن طور که فهمیده ام  وصف می کنم نه آن طوری که دیدم . در کهک و در عالم انزوا ، قلبم از نور خدا منور گردید و اسرار خدا را مشاهده کردم .

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی