عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

شمس تبریزی

جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ب.ظ

شمس تبریزی در قصه آن خطاط ، این خط سوم را برای مولانا خط سیری از سلوک روحانی خود کرده بود . این خطاط چنانکه در مقالات او است سه گونه خط می نوشت :

یکی چنان بود که خودش می خواند و غیر هم می توانست بخواند . این رمزی از حال زاهد صوفی بود که هم غیر ،او را از ظاهر حالش می شناخت و هم خود او می دانست که سیرت و احوالش چیست ؟ 

خط دوم آن بود که غیر نمی خواند اما خود او می خواند و این رمز حال عارف متوحد بود که غیر به سر حالش راه نمی برد  ؛ اما خود او از سر حالش خبر داشت . 

خط سوم آن بودکه نه غیر آن را می خواند و نه خود او ، و این رمزی از حال ولی مستور بود . غیر او را بدان سبب که جمال حال وی در قباب غیرت پنهان بود نمی شناخت  و خود او بدان سبب که از خودی آن طرف افتاده بود ، از حال  خود خبر نداشت . 

طریقه شمس تبریزی دو تعلیم زیر بود : 

1- ترک باطل که به اعتقاد وی ، انسان خدا جوی را از اشتغال به چون و چرای فلسفی و تسلیم به خیال های مترسمان صوفی و یا مدعیان ولایت مانع می آید . 

2- گرایش به سماع که سالک را از خودنگری و هم از غیر نگری که تظاهر به عفت و طمانینه و سکونو وقار مجعول به خود بر بسته ، لازمه آن است رهائی می دهد . و با جهیدن از ورطه ای که بین انسان و خدا فاصله می اندازد و او را بدانچه مطلوب اوست می رساند. 

به نظر شمس ،کمال انسانی در این است که از " خودی " خود قدم به بیرون گذارد و در ورای عالم محدود انسان ها با تمام انسان ها با کل کاینات و با جمیع عالم اتصال و اتحاد بیابد .  باخاک ،با گیاه ،با حیوان و انسان ، و با ستاره و آسمان وحدت هویت پیدا کند ، با ابر و باد و کوه و رود و رعد و باران احساس پیوند نماید . در وجود خود ،انسان را با عالم و عالم را با انسان قابل تبدل بیابد و آنگاه که وی دیگر نه خود است و نه غیر ، نه انسان است و نه عالم ، با آنچه همه این ها است و هیچیک از این ها نیست ،وحدت می یابد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۲۹
ایوب تفرشی نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی