عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملاصدرا» ثبت شده است

ملاصدرا در کهک

سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۱۰ ب.ظ

ملاصدرا مثل اکثر دانشمندان واقعی ،شب زنده دار بود و روزها در مدسه تدریس می کرد و شب ها را صرف نوشتن کتاب می نمود . خود ملاصدرا می گوید : 

" هنگامی که در کهک به سر می بردم ، برای تزکیه نفس می کوشیدم  و در حال تنهائی به فکر فرو می رفتم و معلوماتی را که فرا گرفته بودم از نظر می گذرانیدم . من می کوشیدم که با نیروی علم و ایمان به اسرار هستی پی ببرم و بر اثر اخلاص و تزکیه نفس قلبم روشن شد و در های ملکوت یعنی دنیائی که د رآن فرشتگان زندگی می کنند و آنگاه درهای جبروت ،یعنی دنیائی که مسکن ارواح مجرد است و اسامی اعظم خداوند در آن دنیا وجود دارد برویم گشوده شد و به اسرار دنیای الهی پی بردم و چیزهائی فهمیدم که در آغاز تصور نمی کردم رموز آن ها بر من مفتو ح گردد . 

من در آن عالم تنهائی نه فقط به رموز الهی پی بردم ،بلکه قسمتی از آن ها را دیدم و آنچه را که دیدم ،نمی توانم بر زبان بیاورم ؛ زیرا تمام مشهودات را نمی توان توصیف کرد اما مسموعات را می توان نقل نمود و آنچه را که انسان فهمیده می تواند به دیگران بفهماند .آنچه من می گویم ، چیزهائی است که فهمیده یا شنیده ام ، نه چیزهائی که به نظرم رسیده است .زیرا از عهده توصیف آن ها بر نمی آیم .آنچه من می گویم حکمت الهی است و حکمت ربانی را آنطور که فهمیدم وصف می کنم ، نه آنطور که دیدم .

در کهک ، در عالم انزوا ،قلبم از نور خدا منور گردید و اسرار خدا را مشاهده کردم . "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۸:۱۰
ایوب تفرشی نژاد

نیروی عشق

جمعه, ۱۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۴۵ ب.ظ

حیرت انگیز است که انسان قرن بیستم مجهز به انواع علوم و فنون ، نمی تواند توضیح دهد که نیروئی که یک وجه آن الکتریسیته مثبت است و و جه دیگر آن الکتریسیته منفی است ، چه چیز است ؟ آن چیست که اساس ماده را تشکیل می دهد و دارای دو وجه الکتریسیته منفی و مثبت است؟

سرعت عشق ، یکی از بحث های مورد توجه عرفای ایران است که در یک لحظه می تواند از زمین به منتهای سماوات رفته و برگردد . این نیروئی که ما نمی دانیم چیست ، در یک ثانیه به شکل موج سیصد هزار کیلومتر مسافت را طی می کند  ، و سرعت وجه دیگر از این نیرو که قوه جاذبه می باشد آنی است و بقدری سریع است که هنوز اندازه گیری سرعت آن توسط بشر قرن بیستم امکان پذیر نبوده است .

به عقیده عرفا :

روئیدن گیاهان ، از عشق ناشی می شود و حرکت آب در جویبار از عشق سرچشمه می گیرد و شعله ور شدن آتش از عشق می باشد و چهچهه بلبل و شکفتن گل هم از نیروی عشق قوت می گیرد و صوفی هم در خانقاه یا در بازار با نیروی عشق می رقصد و تمایل مرد و زن نسبت به هم نیز از عشق می باشد .

ملاصدرا :

ملاصدرا مثل اکثر دانشمندان واقعی ، شب زنده دار بود و روزها در مدرسه تدریس می کرد و شب ها را صرف نوشتن کتاب می نمود . خود ملاصدرا میگوید :

هنگامی که در کهک به سر می بردم، برای تزکیه نفس می کوشیدم و در حال تنهائی به فکر فرو می رفتم و معلوماتی را که فرا گرفته بودم ، از نظر می گذرانیدم.

من می کوشیدم که با نیروی علم و ایمان به اسرار هستی پی ببرم و بر اثر اخلاص و تزکیه نفس ، قلبم روشن شد و درهای ملکوت ، یعنی دنیائی که در آن فرشتگان زندگی می کنند و آنگاه درهای جبروت یعنی دنیائی که مسکن ارواح مجرد است و اسامی اعظم خداوند در آن دنیا وجود دارد ، به رویم گشوده شد و به اسرار دنیای الهی پی بردم و چیزهائی فهمیدم که در آغاز تصور نمی کردم رموز آن ها بر من مفتوح گردد .

من در آن عالم تنهائی نه فقط به رموز الهی پی بردم بلکه قسمتی از آن ها را دیدم و آن چه را که دیدم ، نمی توانم بر زبان بیاورم زیرا تمام مشهودات را نمی توان توصیف کرد اما مسموعات را می توان نقل نمود و آن چه را که انسان فهمیده ، می تواند به دیگران بفهماند .

آن چه من می گویم ، چیزهائی است که فهمیده یا شنیده ام و نه چیزهائی که به نظرم رسیده . زیرا از عهده توصیف آن ها بر نمی آیم .آنچه می گویم ، حکمت الهی است و حکمت ربانی را آن طور که فهمیده ام  وصف می کنم نه آن طوری که دیدم . در کهک و در عالم انزوا ، قلبم از نور خدا منور گردید و اسرار خدا را مشاهده کردم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۸ ، ۱۸:۴۵
ایوب تفرشی نژاد