عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

دانه ای که سپیدار بود

دوشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۲:۳۹ ب.ظ

 


 

دانه کوچک بود و کسی او را نمی‌دید.


 سال‌های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه کوچک بود دانه دلش می‌خواست به چشم بیاید، اما نمی‌دانست چگونه. گاهی سوار باد می‌شد و از جلوی چشمها می‌گذشت.  گاهی خودش را روی زمینه روشن برگها می‌انداخت و گاهی فریاد می‌زد و می‌گفت:من هستم، من اینجا هستم، تماشایم کنید اما هیچکس جز پرنده‌ها‌یی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره‌هایی که به چشم آذوقه زمستان به او نگاه می‌کردند به او توجهی نمی‌کرد  دانه خسته بود از این زندگی؛ از این‌ همه گم‌ بودن و کوچکی خسته بود یک روز رو به خدا کرد و گفت نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچ‌کس نمی‌آیم.  کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا می‌آفریدی خدا گفت اما عزیز کوچکم.... تو بزرگی، بزرگتر از آنچه فکر می‌کنی حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ‌شدن ندادی.  رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده‌ای. راستی یادت باشد تا وقتی که می‌خواهی به چشم بیایی، دیده نمی‌شوی. خودت را از چشم‌ها پنهان کن تا دیده شوی 
دانه کوچک معنی حرف‌های خدا را خوب نفهمید، اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد
سال‌ها بعد دانه کوچک، سپیداری بلند و با شکوه بود  که هیچکس نمی‌توانست ندیده‌اش بگیرد. سپیداری که به چشم همه می‌آمد =====


گاهی اتفاقی در زندگی آدم ها می افتد که فکر می کنند شر است
اما تنها خدا می داند که آن اتفاق برایش جز خیر نیست و
گاهی خیری که فقط خدا می داند شر است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۱۴:۳۹
ایوب تفرشی نژاد

 

در کتاب " شفای زندگی " اثر لوییز هی ترجمه خانم گیتی خوشدل خواندم که نوشته بود :

درونی ترین احساس هر کس این است که ؛ من آن جنان که باید خوب نیستم .واقعا درست است . اغلب ما انسان ها یک نوع احساس خود کم بینی داریم . در حالی که ما بسیار با ارزش هستیم . ما یگانه در این جهان هستی هستیم که همه چیز برای ما و به خاطر ما به وجود آمده است تا آن تبدیل مبارک ، یعنی تبدیل هشیاری جسمی به هشیاری بی فرم صورت پذیرد .

- دست کشیدن از نفرت و انزجار ، حتی می تواند بیماری سرطان را درمان کند . هنگامی که به راستی خود را دوست بداریم ، همه چیزهای نیکوی زندگی به حرکت در آمده و بسوی ما می آیند .ما باید گذشته را رها کنیم و همه را به بخشاییم . باید مشتاقانه بخواهیم که خویشتن دوستی را بیاموزیم .

-نه آغازی هست و نه پایانی . آن چه که هست تنها چرخش و واچرخش جوهر و تجربه ها است .

-زندگی هر گز مانده و ایستا و کهنه نیست . زیرا که هر لحظه همواره سرشار از طراوت و تازگی است .

-من با قدرتی که مرا آفریده است یگانه ام . و این قدرت این اقتدار را به من داده است که شرایط خود را خود بسازم .

- من از این آگاهی شادمانم که قدرت ذهنم در اختیار من است و هر گونه که می خواهم به کارش می گیرم . در جهانم همه چیز نیکو است .کائنات ما را در هر اندیشه ای که بر گزینیم و به آن معتقد باشیم کاملا حمایت می کند .

- من معتقدم که خود ما پدر ومادر مان را انتخاب می کنیم .

-نقطه اقتدار همواره در لحظه حال است .

هر اندازه که نفرت از خود و احساس گناه انسان کمتر باشد ، میزان کامیابی در همه زمینه های زندگی بیشتر خواهد بود .

نفرت طولانی ، چنان بدن انسان را می خورد که به بیماری مهلکی به نام سرطان منجر می گردد .

انتقاد مداوم از دیگران ، اغلب موجب بیماری آرتروز و ورم مفاصل می گردد . ترس و فشار ناشی از ترس می تواند موجب بروز بیماری هائی مانند کچلی و ریزش مو ، زخم معده و دردناک بودن پاها گردد. در مقابل عفو و بخشایش و دست کشیدن از نفرت می تواند حتی بیماری سرطان را درمان کند .

با خود بگوئید که :

" من تو را عفو  می کنم که آن گونه که من می خواستم نبودی ، تو را می بخشم و آزادت می کنم " .

هر موقع که بیمار هستید ، به پیرامون خود نگاه کنید و به بینید که چه کسی را باید عفو کنید .

-خویشتن دوستی از آن جا شروع می شود که هر گز و در هیچ شرایطی و برای هیچ چیزی از خود انتقاد نکنید .

با خود بگوئید که :

در لا یتناهی حیات ، آن جا که ساکنم ، همه چیز عالی و کامل و تمام عیار است . من به قدرتی اعتقاد دارم که بسی از من عظیم تر و در هر لحظه از هر روز در من جریان دارد .

تو اقتدار دنیای خود هستی .تو به همان چیزی خواهی رسید که اندیشیدن به آن را بر می گزینی . پس از اندیشه هائی که مشگل و رنج می آفرینند ، دوری کنید . اعتقاد به محدودیت های کهنه و کمبود ها را انتخاب نکنید .

- آنچه به گذشته مربوط است ، گذشته  و تمام شده است . اکنون وقت آن است که با خود چنان رفتار کنید که دوست دارید با شما آن گونه رفتار شود .لذا با خود مهربان باشید و دوست داشتن و تایید خود را آغاز کنید .

 

هر اندیشه ای که به ذهنتان بگذرد و هر کلامی که بر زبانتان جاری شود، پاسخ خواهد یافت و نقطه اقتدار در این لحظه است .اندیشه هائی که در این لحظه از ذهنتان می گذرد و کلامی که در این لحظه بر زبانتان جاری می شود ، آینده شما را خواهد آفرید  . 

-تمرین " رها کردن " :

1- نفسی عمیق بکشید و بگذارید که هنگام بازدم همه فشارهای درونی ، جسم شما را ترک کنند .

2-بگذارید پوست فرق سرو پیشانی و چهره تان استراحت کند و در این حالت آسوده و راحت به خود بگوئید : 

"من مشتاقم که رها شوم .من رها می کنم ، من رها می شوم .من هر فشاری را رها می کنم .من هر احساس گناهی را رها می کنم . من هر ترسی را رها می کنم .من هر خشمی را رها می کنم . من هر غم و اندوهی را رها می کنم .من همه محدودیت های کهنه را رها می کنم . من رها می کنم و در آرامشم .من با خود در آرامشم . من با فرایند زندگی در آرامشم .من ایمن هستم " . 

این تمرین را دو سه مرتبه انجام داده و سهولت رها کردن را احساس کنید

- تمرین نابود کردن حس انتقام و بخشایش همه :

 خاموش و آرام  بنشینید و چشمهایتان را به بندید و به کسی که بیشتر از همه از او نفرت دارید بیندیشید . سپس با صدای بلند بگوئید : " کسی که لازم است او را به بخشم ....... است و من تو را برای ........ می بخشم " . این تمرین را بارها و بارها تکرار کنید و مجسم کنید که آن شخص به شما می گوید :

" متشکرم ، من اکنون تو را آزاد می کنم " . سپس توجه خود را به سوی خود برگردانید و با صدای بلند بگوئید که :

" من خودم را برای . .. . . . می بخشم " . خود را کودکی پنج ساله مجسم کنید .به ژرفای چشمان این کودک بنگرید و آرزوی صمیمانه اش را در یابید که این کودک تنها چیزی که از شما می خواهد ، محبت است .پس آغوش خود را بگشائید و این کودک را بغل کنید و به او بگوئید که چقدر دوستش دارید  و برای شما عزیز است .اکنون بگذارید  این بچه بقدری کوچک شود که در قلب شما جای بگیرد . همین که سرتان را پائین آوردید چهره کوچکش را به بینید که سرش را بالا کرده و به شما نگاه می کند . تا می توانید همه محبت خود را نثارش کنید . سپس همین موضوع را با پدر و مادر و دیگران بکنید . در قلب شما آن قدر محبت است که می توانید با آن تمام این سیاره را شفا دهید . تابش گرما و ملاطفت و ملایمت را در کانون دل خود احساس کنید . بگذارید این احساس ، طرز تفکر و شیوه گفتاری را که در باره خود دارید ، عوض کند .

- همیشه اندیشه هائی را در سر بپرورانید که خوشحالتان می کند .

- دست به کارهائی بزنید که موجب شادمانی می شوند . 

 

- با کسانی باشید که حضورشان به شما شادمانی و احساس نیکو می بخشد .  

 - چیزهائی را بخورید که برای جسم شما مطبوع است .- با شتابی گام بردارید که د ر شما احساس دلپذیر پدید می آورد .

- صرفا به خاطر بی کسی ، هر کسی را نپذیرید .معیارهای خود را تعیین کنید .

- از خوشبختی دیگران خوشحال شوید .

- با نفرت و حسد به دارائی دیگری ، ثروت خود را به تاخیر نیندازید . از راهی که دیگران برای مصرف پول خود بر می گزینند انتقاد نکنید . این امر به شما مربوط نیست . - هشیاری شما از ثروت ، به پول بستگی ندارد . پول شما 

 به هشیاریتان از ثروت وابسته است . چون بتوانید ثروت بیشتری را تصور کنید ، ثروت بیشتری به سراغتان خواهد آمد . کائنات ،  تنها آن چیزی را می تواند به من به بخشد که در هشیاری من است .و من همواره می توانم هشیاری وسیعتری برای خود بیافرینم .هشیاری مانند خزانه ای کیهانی است و من با افزایش هشیاری خود نسبت به توانائی های آفرینش خویش ، در این خزانه سپرده های ذهنی می گذارم .ذهنیت در آمد ثابت را باید کنار بگذارید .حقوق یا درآمد ،یکی از راه ها است ، اما منشاء شما نیست .برکت شما از یگانه منشاء می آید .از خود کائنات می آید . باید در هشیاری خود بپذیریم که برکت می تواند از هر جا و همه جا بیاید . آن گاه از خیابان که رد می شویم ، یک سکه یک ریالی و یا .....پیدا می کنیم و به منشاء می گوئیم : " متشکرم " .ممکن است که کوچک باشد ولی گشایش راه های تازه آ غاز شده است .

ادامه دارد . 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۶
ایوب تفرشی نژاد