عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

ابلیس در شعر فارسی

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۱۶ ب.ظ

 

 

ابلیس در شعر فارسی به سه گونه متفاوت خود را نشان داده است که می توانیم با سه نام متفاوت در این ادوار از آن یاد کنیم : 

الف - قبل از خلقت آدم و در عزت و جلال و با نام عزازیل 

ب - در داستان آفرینش آدم و به عنوان یکی از شخصیت های اصلی این داستان با نام ابلیس 

ج - در زندگی مادی و این دنیایی که در کنار فرزندان آدم که سمبل شرارت و بدی است و با نام شیطان . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۱۶
ایوب تفرشی نژاد

اشتیاق برای رهائی و آگاهی

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۰۶ ب.ظ

 

من اکنون می فهمم که خودم این وضع را آفریده ام ، و در این لحظه مشتاقم که آن الگوی آگاهیم را که مسبب این وضع است ، رها کنم . تنها چیزی را که برای این کار لازم دارم ، اشتیاق است . 

خرد کائنات ، خود به انجام چگونگی ها خواهد پرداخت .هر اندیشه ای که به ذهنتان بگذرد و هر کلامی که بر زبانتان جاری شود ،پاسخ خواهد یافت و نقطه اقتدار در این لحظه است .اندیشه هائی که در این لحظه از ذهنتان می گذرد و کلامی که در این لحظه بر زبانتان جاری می شود ، آینده شما را خواهد آفرید . 

شما قربانی در مانده اندیشه هایتان نیستید ،بلکه حاکم ذهن خود هستید .با این اندیشه احساس بسیار نیکوئی در شما بیدار خواهد شد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۰۶
ایوب تفرشی نژاد

فرق بین دوست داشتن و عشق ورزیدن

يكشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۳ ب.ظ

فرق بین دوست داشتن و عشق ورزیدن : 

بین دوست داشتن و عشق ورزیدن ، فرق بسیار است . در دوست داشتن تعهدی وجود ندارد ، عشق ورزیدن تعهد است . به همین علت است که مردم زیاد راجع به عشق حرف نمی زنند . 

مردم به هم می گویند " به شما علاقه دارم " چرا به هم نمی گویند " عاشق شما هستم " .برای اینکه عشق تعهد آور است .عشق درگیر شدن است ، عشق خطر کردن است ،مسئولیت پذیری است .علاقه داشتن صرفا گذرا است .من امروز دوستتان دارم و فردا ممکن است که دوستتان نداشته باشم . هیچ خطر کردنی با آن همراه نیست .وقتی به زنی می گویند:" عاشقتان هستم " تن به خطر داده اید .مگررا به او می گویید " عاشقتان هستم  " و این یعنی که عاشقتان خواهم ماند ،یعنی فردا هم عاشقتان خواهم بود. یعنی می توانی روی من حساب کنی . این یک نوع قرارداد است . عشق یعنی قول دادن ولی علاقه داشتن با هیچ نوع قول و قراری همراه نیست . 

بین عشق و علاقه تفاوت است . اما بین عشق معمولی و عشق روحانی تفاوتی نیست . عشق اصلا روحانی است .من شخصا با عشق معمولی بر خورد نداشته ام .چیز معمولی ،علاقه و دوست داشتن است . عشق هرگز معمولی نیست  . نمی تواند معمولی باشد ، عشق ماهیتا غیر معمول است ، متعلق به این دنیا نیست .

وقتی به زن یا مردی می گویید " من عاشق تو هستم " به او دارید می گویید که فریب جسم تو را نمی خورم ،هدفم خودتی ،جسم تو ممکن است پیر و فرسوده شود ،ولی من تو را دیدم ، وجود بدون جسم تو را ،آن قلب وجود تو را دیدم ،قلبی که کانون ملکوت و الوهیت است . 

علاقه و دوست داشتن تصنعی و سطحی است .عشق نافذ است ، به عمق وجود رخنه می کند ، روح شخص را لمس می کند . هیچ عشقی معمولی نیست . عشق نمی تواند معمولی باشد ،و گرنه عشق نیست . اگر عشق را معمولی بدانیم ، در فهم پدیده عشق راه خطا رفته ایم .عشق هیچ وقت معمولی نیست ،عشق همیشه غیر معمولی است ،همیشه روحانی است .

" علاقه همیشه مادی است ولی عشق همیشه روحانی است " .

عشق تنها یک زمان می شناسد و آن زمان حال است .

عشق تنها یک مکان می شناسد و آن اینجا است . به همین دلیل برای ذهن انسان بسیار مشگل است که عاشق باشد ،زیرا ذهن همیشه یا با آینده و یا با گذشته سرو کار دارد و این دو تنها مراجعی هستند که فکر انسان به آن ها رجوع می کند  . 

ذهن انسان حرکتی نوسانی بین گذشته و آینده دارد و هر گز در بین راه توقف نمی کند . عشق هرگز دلتنگی برای گذشته و دلواپسی برای آینده ندارد ، به همین دلیل هم عشق بسیار ارضاء کننده است . دو بعدی که انسان ها در آن زندگی می کنند  و مطلقا ارضاء کننده نیست ،عبارتند از گذشته و آینده  . در بعد گذشته انسان همیشه چیزهائی را در ذهن می پروراند که حالا هیچ کاری راجع به آن ها نمی شود انجام داد. و واقعا احمقانه است که راجع به آن ها ناراحت باشیم ،ولی ذهن بسیار کودن است و بر عکس قلب بسیار با هوش . کار دیگر ذهن ،برنامه ریزی برای آینده است ، در صورتی که زندگی در لحظه حال جریان دارد .

در لحظه بودن با عشق مترادف است ، و برای همی ذهن مخالف عشق است و تصور می کند که عشق احمقانه و دیوانگی است . بیشتر مردم دنیا عشق و عاشق شدن را نفی می کنند ، محکوم می کنند . 

از عمق کوه های هیمالیا ، جائی که برف ها هرگز آب نمی شوند ، رودخانه گنگ سرچشمه می گیرد . این نقطه شروع بسیار کوچک است و بتدریج بزرگ و بزرگتر می شود تا بالاخره تبدیل به اقیانوس می شود  .راه عشق نیز به همین ترتیب است . شروع آن بسیار کوچک است ولی در آنجا نباید توقف کرد . باید جریان پیدا کرد ، باید حرکت کرد . عشق هرگز نباید بی حرکت بماند . اگر بی حرکت بماند ، همچون مرداب بوی گند از آن بر می خیزد و می میرد . عشق باید همچون رودخانه ،همیشه در حال حرکت باشد . حرکت از شناخته به نا شناخته و بالاخره از ناشناخته به غیر قابل شناخت . عشق در ابتدا همیشه کوچک است ولی در آخر باید بی نهایت باشد ، مانند اقیانوس . 

اگر ما بتوانیم آگاهانه به این موضوع توجه کنیم ، متوجه می شویم که چیز دیگری جز عشق در روحانیت وجود ندارد .بجز عشق هر چیز دیگری که به نام معنویت باشد ،بیخودی است . فکر یا ذهن سیستم بسیار پیچیده ای دارد ،ولی زندگی بسیار ساده است . عشق هم مانند زندگی بسیار ساده است بنابراین برای زندگی کردن ما باید مانند عوض کردن دنده ماشین در حین رانندگی ، از ذهن به قلبمان دنده عوض کنیم ، که با احساس آزادی و رهائی بی حدو اندازه همراه است . 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۳
ایوب تفرشی نژاد

تفسیرغزلی از مولانا جلال الدین رومی

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۰۸ ب.ظ

بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم 

بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم 

مولانا در این غزل، میفرماید که:

ای انسان ، ای اشرف مخلوقات ، اجازه بده که این عشق ، این برکت زندگی ، این آب زندگانی از درونت جوشیده و بالا بیاید تا در فضای یکتائی با خدا یکی شوی و طعم و لذت وحدت و یگانگی را به چشی . برای این که ما انسان ها ، دریای نشانی های عشق ، خدا ، و وحدت هستیم . 

شعار به معنای نشان و نشانی و علائم است . ما نشانی های این یگانگی و وحدت را می شناسیم . این نشانی ها ؛ برکت ،شادی ، عشق ، عدالت ، نبوغ و . . . است که از طریق انسان به جهان فرم و دنیای بیرونی ریخته می شود . 

اما عشق چیست ؟

عشق ؛ زائیده شدن از ذهن به عنوان هشیاری و یگانگی و اتحاد با خدا و تجلی و بروز و ظاهر شدن این یگانگی از طریق انسان در جهان بیرون است . 

هر چه هست ، انسان است و هرچیزی که هست ، برای انسان است .جهان برای انسان آفریده شده است .درختان ، جمادات ، حیوانات و هر چه که در کائنات است ، همه در انتظار زائیده شدن انسان از ذهن و حضور او در جهان یکتائی و خلاقیت او از طریق انرژی زنده زندگی هستند . پس چرا غافل بمانیم از خویشتن خویش ؟ چرا غافل بمانیم از اصل خود ؟ چرا بیدار نشویم ؟ چرا تا در این جهان خاکی هستیم ، بیدار نشویم ؟ و بقدری وقت را تلف کنیم که بیدارمان کنند ؟ 

مولانا می فرماید که ما را بجز عشق ، دراین جهان کاری نیست . تکرار دوبار کلمه "بجز عشق "و یا " بجوشید " ، تاکید مولانا است که شاید ما را در جهت بیداری هر چه سریعتر یاری کند . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۲۰:۰۸
ایوب تفرشی نژاد

نشانه های عاشق بودن چیست ؟

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۶:۳۷ ب.ظ

نشانه های عاشق بودن چیست؟

اگر شما واقعا عاشق باشید، احساس کمبودی نخواهید داشت .زیرا که عشق  ارضا کننده و کامل است .اگر احساس کنید که به چیز بیشتری نیاز دارید ،پس شکافی وجود دارد .اگر احساس کنید که چیز بیشتری باید انجام شود و تجربه شود ،پس عشق در حد تصور است و نه در حد واقع . تصور شما بر این است که عاشق هستید ،اما نشانه ها دال بر این است که نیستید . 

عاشق بودن دارای سه نشانه است : 

- اغنای محض : 

کسی که عاشق است ، به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد . 

- آینده وجود ندارد : 

همین لحظه عشق ابدیت دارد ، نه فردا ، عشق امری است که در زمان حال اتفاق می افتد .

- وجودت از میان بر می خیزد :

وقتی که عاشقی ، دیگر وجود نداری . اگر هنوز وجود داشته باشی ، معنی اش این است که هنوز وارد معبد عشق نشده ای . 

اگر توانائی عاشق شدن داشته باشی ،به چیز دیگری نیاز نداری . زیرا که عشق تبدیل به دری می شود ، درست مثل هر مراقبه ای . 

مراقبه چه می کند ؟

مراقبه اغناء تان می کند ، امکان می دهد که در زمان حال بسر برید و نیز نفس انسان را مقهور می کند . بنابراین می توان گفت که عشق یک روش طبیعی برای مراقبه است . 

برای من ، عشق همان مراقبه است . بنابراین امتحانش کن . با معشوقت به مراقبه بنشین . هروقت که با معشوقت به سر می بری در مراقبه عمیق بسر ببر . حضور هم را تبدیل به حالت مراقبه کنید . ساکت باشید و حضور هم دیگر را وسیله ای برای کنار گذاشتن ذهن کنید . فکر نکنید .وقتی معشوق با شماست اگر به فکر کردن بپردازی ،آن وقت معشوق با شما نخواهد بود .با هم خواهید بود ولی فرسنگ ها دور از هم . 

عشق حقیقی یعنی توقف فکر . وقتی با هم هستید فکر را کنار بنهید . در چنین حالتی است که به هم نزدیک خواهید بود .آن وقت دفعتا یکی خواهید شد . آن وقت بدن های شما ، شما را از هم جدا نمی کند .در اعماق بدنهایتان کسی مرزها را در هم می شکند . سکوت ،شکننده این مرز است .این اولین چیز .

روابط خودتان را به یک پدیده مقدس تبدیل کنید . وقتی واقعا عاشق باشید ،معبود عشق الهی می شود . اگر چنین نباشد پس بدان که این عشق نیست ، امکان ندارد رابطه عاشقانه یک چیز قبیح نیست . آیا هرگز نسبت به محبوبتان احساس تکریم و ستایش کرده اید ؟ تکریم و ستایش ، دومین چیز است . 

در حضور معشوق و محبوب احساس ستایش  کنید . اگر نتوانی تقدس را در وجود محبوبتان به بینید پس این تقدس را در هیچ کجا نخواهید دید . چگونه خدا را در یک درخت خواهی دید . اگر هیچ رابطه ای بین تو و درخت وجود نداشته باشد ؟ اگر بتوانی خدا را در معشوق حس کنی ، دیر یا زود او را در همه جا حس خواهی کرد . زیرا همین که این باب برای اولین بار گشوده شود ، همین که نظری به خدا در هر شخصی بیندازی ،دیگر قادر نخواهی بود که این نظر را فراموش کنی و به علت همین ، آن وقتا همه چیز تبدیل به دری برای ورود می شود و به همین علت است که من می گویم عشق خود مراقبه است .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۱۸:۳۷
ایوب تفرشی نژاد