مرتبه های عین الیقین و حق الیقین
- شیح محمد لاهیجی می گوید :
بی نشان شو از همه نام و نشان
تا به بینی صورت حق را عیان
هر که از قید تعیین وارهید
بی من و ما ، خویش را مطلق بدید
شیخ شبستری می گوید :
تعیین نقطه وهمی است بر عین
چو عینیت گشت صافی ، غین شد عین
. عین : جشم ، جشمه ، ذات شیئی
. غین : تاریکی و پوشیده شدن آسمان است
پس عین ، ضد غین است و امتیاز آن از این به نقطه ای است و چون آن نقطه را از میان برگیری ، غین همان عین است . هم چنین است امتیاز ممکن از واجب که به تعیین است و تعیین امر اعتباری وهمی است که وجود حقیقی ندارد . لذا ، به گفته لاهیجی ،تعین به مثابه نقطه وهمی است که عارض آن حقیقت شده است و عین به سبب آن نقطه غین نموده است .
هر گاه دیده عارف به نور کشف و شهود منور گردد و حجاب تعینات وهمیه از پیش نظر او برخیزد ، غین که عبارت از کثرات و تعینات است ، عین شود و هر دو یکی شود و دومی نماند . و پرده پندار مرتفع گشته ظاهر شود که یک حقیقت است که به صورت کثرات و تعینات بر آمده و متلبس به لباس مائی و توئی بوده است .
بیدل می گوید :
گر تو بر خیزی ز ما و من دمی
هر دو عالم پر ز خود بینی همی
این تعیین شد حجاب روی دوست
چونکه برخیزد تعین جمله اوست
نیست گردد صورت بالا و پست
حق عیان بینی به نقش هر چه هست
. همانا که میان بنده و خدا هزار مقام از نور و ظلمت باشد و این هزار منزل منحصر به دو مرتبه است که از آن به دو خطوه تعبیر کرده اند :
"راه را دو گام گفته اند زیرا که فصل و وصل است "
پیوند دوست گشتی از خویش اگر جدائی
گفتم که مائی ما ،ما را زتو حجاب است
گفتا تو محو ما شو وانگه به بین تو مائی
و شیخ شبستری در همین معنی می فرماید :
دو خطوه بیش نبود راه سالک
اگر چه دارد او چندین مهالک
یکی از های "هویت "در گذشتن
دوم صحرای هستی در نوشتن
لاهیجی در شرح این بیت گفته است :
" یک قدم آن است که سالک صاحب بصیرت از " ها" ی "هویت" که اشاره کرده شد ، که تعینات ذات مطلقه مراد است که به سبب آن تعین کثرات نموده شده و یکی ؛دو مینماید .در گذرد و سالک ، وحدت در کثرت مشاهده فرماید و حق را در جمیع اشیاء متجلی به تجلیات اسمائی بیند . که همان " عین الیقین " است .
نهان به صورت اغیار یار پیدا شد
عیان به نقش و نگار آن نگار پیدا شد
پدید گشت ز کثرت جمال وحدت دوست
یکی به صورت چندین هزار پیدا شد
و این مرتبه "عین الیقین "است که سالک عارف ،به دیده بصیرت جمال وحدت در مزایای کثرت ،بی مزاحمت غیریت ،مشاهده نماید.
سخن حضرت ابو المعالی در مصراع نخست " حیرت دمیده ام گل داغم بهانه است " حکایت از همین مرتبه است که به ایجازی قریب به اعجاز از همه کثرات که چندین هزار جلوه از یک حقیقتند در مرتبه عین الیقین به کلمه " حیرت دمیده ام " و از آن غیریت به " گل داغ " و از موهوم بودن تعین به " بهانه " تعبیر نموده است .
و به گفته " لاهیجی " قدم دوم آن که سالک صاحب جذبه ....صحرای کثرات را به طریق سلوک و تصفیه طی نماید ،و در نوردد ،و جمیع منازل را قطع نموده و ترقی به عین الجمع و حضرت احدیت نماید ،و هستی پندار خود و جمیع اشیاء را که مستلزم بود ،محو و فانی یابد ،و متحقق به بقاء بعد الفناء گشته ، هر چه هست خود را بیند و داند . این مقام " حق الیقین " است و نهایت مراتب کمال کاملان و غایت سیر سالکان و عارفان ، این مرتبه است .
ما در او و او به ما آمد دفین
من غلام مرد خود بینی چنین
قطره در دریا فتاد و شد فنا
عین دریا گشتنش آمد بقا
قطره و دریا حقیقت خود یکی است
غیر حق در هر دو عالم هیچ نیست
هر که او را ذوق این اسرار نیست
جان او را با حقیقت کار نیست .