تولستوی ،موریس مترلینگ ، حضرت علی،الکسیس کارل ،برقراری ارتباط با خداوند ،مقوقس که بود ؟ ،
ما در معابد خود هیج اختلاف درجه نداریم . تنها اختلافی که هست میان تقوی و گناه است . باید از ایجاد هر اختلاف که سبب نقض برادری و برابری می گردد ، اجتناب کرد . آری بکمک برادر خود هر کس می خواهد باشد ، بشتاب . گمراهان را نصیحت کن و دست افتادگان را بگیر . هرگز به برادر خود کینه و خصومت مورز ، مهربان و مودب باش . اخگر پرهیز گاری را در دل همه کس شعله ور ساز . همنوعان و نزدیکان خود را در سعادت خویش شریک کن و بدان که هرگز غبار حسادت ، پاکی این لذت را تیره و مکدر نخواهد ساخت .
دشمن خود را عفو کن ؛ از او انتقام نکش و به وی نیکی کن . اگر عالی ترین قانون را بدین طریق اجرا کنی آثار آن عظمت با سعادتی را که از دست داده ای باز خواهی یافت .
و اگر خداوند و زندگانی آینده ای و جود داشته باشد بناچار جقیقت و فضیلت و تقوی نیز وجود دارد و در غیر این صورت عالی ترین سعادت انسانی در آن است که برای وصول به آنها مجاهدت کند . باید زندگانی کرد ، باید دوست داشت ،باید ایمان داشت که تنها امروز دراین کره خاک زندگانی نمی کنیم ،بلکه از ازل در جهان زندگانی کرده ایم و تا ابد در آن جا (اشاره به آسمان ) زندگانی خواهیم کرد .
- الکسیس کارل می گوید :
طبق اطلاعات موسسه پزشگی لورد ؛نحوه بهبودی بیمارانی که از امراض غیرقابل علاجی زجر می کشیدند ، در اثر نیایش ، به این شکل بوده است که اغلب درد شدیدی احساس کرده و سپس شفای کامل فرا رسیده است . پس از چند ثانیه و جند دقیقه و حد اکثر جند ساعت زخم ها جوش خورده و علائم عمومی بیماری از بین رفته است و اشتهای مریض باز شده است . در اینگونه موارد لازم نبوده است که خود بیمار دعا کند یا اینکه مومن به عقیده مذهبی باشد . بلکه کافی است که کسی در کنار او در حال دعا بسر برد . چنین اعمال بوجود بعضی روابط مجهول بین فعالیت های روانی و عضوی اشاره می کند و دنیای تازه ای در برابر ما می گشاید .
اصل ،تسلیم همه جانبه و قرار گرفتن روح در مقابل خدا ،مانند قرار گرفتن یک تابلو بی اختیار در زیر دست نقاش چیره دست می باشد .
-شرایط بر قراری ارتباط با خداوند :
1- بیرون آمدن روح از حال انکار و تردید و حیرت ،چون این حالت در روح انسانی مقاومتی از حرکت بسوی خدا و تسلیم به پیشگاه او ایجاد می کند .
2-انقطاع کلی از وسایل طبیعی که همراه با ارزیابی آن وسایل می باشد .
3- احساس واقعی عظمت و قدرت خداوندی به اندازه شخصیت خود و قرار دادن همه جانبه شخصیت در اختیار خداوندی که مساوی است با امید بی نهایت و این است قیافه مثبت شخصیت .
- مقوقس که بود ؟
مقوقس زمامدار مصر بوده است که به دعوت پیامبر اسلام لبیک می گوید و به نقل از انقروی ؛ یک مرد فقیر و بینوائی از اصحاب رسول خدا بود که مزرعه ای سنگلاخی داشته است و بنا به تقاضای وی ، رسول خدا دعا می کند و تبدیل به خاک مرغوب می شود .
- حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید :
استغفار حقیقتی است که در درجه علیین قرار گرفته است . استغفار کلمه ای است که شش معنی را باید در آن منظور کنی :
1- پشیمانی از آنچه که گذشته است .
2- تصمیم قطعی به اینکه دیگر بسوی گذشته بر نگردی
3- حقوق مردم را بخودشان برگردانی
4- تمام واجباتی را که ضایع کرده ای بجا آورده و حق آن ها را ادا کنی .
5- تصمیم بگیری آن گوشت بدنت را که از حرام روییده است با اندوهی آب کنی تا پوست بدنت به استخوان به چسبد و از تو گوشت حلال بروید .
6- شکنجه و ریاضت اطاعت را به بدنت بچشانی چنانکه شیرینی معصیت را به آن چشانده بودی .
پس از این مراحل ششگانه شایسته گفتن " استغفرالله " هستی .
- جبران خلیل جبران در مورد خنده و گریه می گوید :
من هرگز رضایت نخواهم داد به اینکه آن اشگ هایم که از اندوه قلبم به اعضایم سرازیر می گردد تبدیل به خنده شود . آرزویم این است که زندگانی من اشگی باشد و لبخندی : زندگانی ابرها هجرانی است و وصالی ، اشگی است و لبخندی .
- آن لطافت ها نشان شاهدیست
آن نشان پای مرد عابدیست
این همه لطافت و جمال در هندسه کلی الهی برای کسی مطرح استکه با ایجاد کننده آن لطافت و جمال رابطه ای پیدا کرده است .
هنگامی که " خود طبیعی " رشد خود را آغاز کرد ، در این " خود " غوطه ور شوید .گام بیرون بگذارید و جهان را به بینید ، نظم و قانون را در یابید اما در این تماشاگه نایستید ، بدون درنگ برگردید به درون خویش ، " خود طبیعی " را بشکافید و به نهانگاه " من عالی " وارد شوید . آن جا روزنه ظریفی وجود دارد که نورالهی را به آن نهانگاه فروزان می سازد ، چراغی از آن نور روشن کنید ، آنگاه قدم بیرون بگذارید تا هندسه کلی الهی ، حقیقت خود را به شما آشکار کند ،اینک به نام و نشان آن موجود برتر دست یافته اید .