عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

عرفان و شعر

کسب معرفت و آگاهی برای رسیدن به آرامش و حضور و احساس بی نیازی از همه چیز و همه کس

مروری بر زندگی عرفا و دانشمندان و دقیق شدن در گفتار و کردار آن ها ، با تاکید بر این حقیقت که تنها از راه علم و دانش نمی شود به حقیقت پی برد و باید عشق هم داشت . عشقی که عبارت از اخلاص و محبت نسبت به خدا و جز او کسی را ندیدن ؛ است .
سرزمین ما بزرگان و دانشمندان و عرفای بسیاری را در دامان خود پرورده است که در جهان نام آور بوده اند . اگر ارسطو با عنوان معلم اول ؛ در یونان می زیسته است ؛ معلم ثانی با نام فارابی و معلم ثالث با نام میرداماد در کشورمان ایران می زیسته اند و مایه افتخار ما ایرانیان بوده اند .
در این وبلاگ ؛ زندگی و آثار ؛ رفتار و کردار آن ها در گذر ایام در حد امکان شرح داده خواهد شد . امید است که مورد قبول علاقمندان قرار گیرد .

اولین درس عبدالرزاق ابرقوئی به ملاصدرا

يكشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ

اگر لزوم تن دادن به مشقت نمی بود ؛ تمام مردم به درجه آقائی می رسیدند .همچنانکه اگر خطر تنگدستی وجود نمی داشت , همه می توانستند کریم شوند و اگر خطر مرگ نبود , همه می توانستند ابتکار نمایند و قدم جلو بگذارند . 

در جهان دو دانشمند به وجود آمده اند که نظیر نداشتند و تا امروز کسی نیامده است که د رعلم به پایه آن ها برسد . یکی از این دانشمندان , ارسطو و دیگری فارابی است . ارسطو در یونان می زیسته و معلم اول لقب گرفته است .فارابی در ایران می زیسته است که معلم ثانی لقب گرفته است . بعد ها میرداماد در اصفهان شروع به تدریس نمود که معلم ثالث لقب گرفته است . 

عبدلرزاق ابرقوئی در خصوص خدا گفت که ؛ خدا قابل ادراک هست اما قابل وصف نیست .خدا را هم می توان ادراک کرد اما در خارج از حدود آیات قرانی نمی توان او را وصف کرد , مگر با صفات منفی مثل اینکه بگویند ؛ خدا جسم نیست , مکان ندارد , مشمول مرور زمان نمی شود و .....

خداوند در سوره حجر فرموده است که : بعد از این آدم را خلق کردم و از روح خود در او دمیدم .در مقابل او به خاک بیفتید و او را سجده کنید .تمام فرشتگان به آدم سجده کردند غیر از ابلیس که که از سجده کردن امتناع کرد .خداوند گفت : ای ابلیس , برای چه با سجده کنندگان به آدم سجده نکردی ؟ ابلیس گفت : من آن نیستم که بر آدم که تو او را از گل خشگ آفریدی و آن گل ؛ یک گل سیاه متعفن بود ؛سجده کنم . 

شیخ بهائی می گوید که : 

خداوند گفت : بعد از اینکه آدم را ساختم , از روح خود در او دمیدم و آنچه از روح خداوند در انسان دمیده شده , همان روح آدمی است و با این روح است که انسان جان دارد و دارای عقل است .و به همین سبب که خداوند از روح خود در انسان دمیده است ؛ آدمی استعداد دارد که به بزرگترین مراحل کمال برسد .فرشتگانی که به دستور خداوند مقابل آدم سجده کردند از آسمان فرود نیامدند و همه در انسان بودند و ابلیس نیز در انسان بود . 

وقتی که انسان زنده شد و شروع به زندگی کرد تمام نیروهای معنوی که در انسان بودند از عقل شریف انسان پیروی کردند و در بین نیروهای معنوی نفس اماره حاضر نشد که از عقل شریف آدمی اطاعت نماید . اگر نفس اماره که به ابلیس تعبیر می شود از عقل شریف آدمی اطاعت می کرد , نوع بشر بر اثر پرهیز از منهیات و خود داری از گناه به سعادت سرمدی می رسید . 

نتیجه اینکه : فرشتگانی که به آدم سجده کردند از آسمان فرود نیامدند و در وجود انسان هستند و ابلیس هم که حاضر نشد به آدم سجده کند در وجود خود انسان است و نباید او را د رخارج از انسان جستجو کرد . ابلیس یا نفس اماره برای اینکه ما را مرتکب گناه کند از هفت عضو بدن انسان استفاده نموده و آن ها را تحت اختیار خود می گیرد . این هفت عضو عبارتند از چشم ,گوش , قلب , زبان , بینی , و دست و پا است . و به همین  جهت خداوند د رقران گفته است که جهنم هفت در دارد .

خداوند د رسوره حجر می فرماید که : د رحقیقت تو "شیطان " به بندگان خوب من تسلط نداری و نمی توانی آن ها را گمراه کنی , و فقط آن هائی را می توان گمراه کنی که از گمشدگان هستند و پیروی ترا می کنند .

و چون گفتیم که منظور از سجده کردن ابلیس به آدم , اطاعت نفس اماره از عقل شریف است  , د رمردانی چون حضرت پیامبر ,نفس اماره قدرت سربلند کردن ندارد و می توان بدون هیچ تردیدی گفت که بله , ابلیس د رمقابل پیامبر اکرم سجده می کند . 

ملاصدرا گفت : جناب شیخ " شیخ بهائی " آدم را که فرشتگان د رمقابلش سجده کردند , عقل شریف و فرشتگان را قوای معنوی و ابلیس را نفس اماره دانستند .حال سوال من این است : اگر خداوند نفس اماره را خلق نمی کرد , آن نفس آدمی را وادار نمی کرد که مرتکب گناه شود ؛ آیا این بهتر نبود ؟ 

عقل انسان قاصر از فهم فواید تمام چیزهائی است که خداوند خلق کرده است .آفریدن قوای روحی از جمله نفس اماره که از آن به ابلیس تعبیر می کنیم نیز بطور حتم دارای فوائدی است .نفس اماره موقعی نوع بشر را تحریص به ارتکاب گناه می کند که اختیارش از دست خارج گردد و تا وقتی که اختیار نفس در دست عقل شریف است , وجودش زیان ندارد و بلکه دارای فایده نیز هست . بر اثر همین نفس اماره است که انسان غذا می خورد و ازدواج می کند و ....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۷
ایوب تفرشی نژاد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی